۰۶ بهمن ۱۳۹۹ - ۲۱:۵۸

معرفی کتاب ؛ «قدرت سکوت»

معرفی کتاب ؛ «قدرت سکوت»
کتاب «قدرت سکوت؛ قدرت درونگراها در جهانی که قادر نیست از سخن گفتن باز ایستد»، به بررسی قدرت و توانمندی افراد درونگرا می‌پردازد. این کتاب درباره‌ی تأثیری است که افراد درون‌گرا در طول تاریخ، بر سرنوشت خود و انسان‌های جامعه‌ی خود گذاشته‌اند.
کد خبر: ۳۳۹۵۰
کتاب «قدرت سکوت؛ قدرت درونگرا‌ها در جهانی که قادر نیست از سخن گفتن باز ایستد»، نوشته‌ی سوزان کِین به بررسی قدرت و توانمندی افراد درونگرا پرداخته است. براساس آمارها، حتی در برونگراترین جوامع، حداقل یک سوم افراد درونگرا هستند. آن‌هایی که اغلب گوش دادن را به حرف زدن ترجیح می‌دهند، کسانی که نوآوری و خلق می‌کنند، اما علاقه‌ی چندانی به نشان دادن خود و مطرح شدن ندارند، کسانی که کار به‌صورت فردی را به جلسات طوفان فکری درون تیمی ترجیح می‌دهند. این‌ها درونگرا‌ها هستند و جامعه دستاوردهایی، چون قانون جاذبه، قانون نسبیت عام و خاص، آثار هنری مطرح، کامپیوتر‌ها و … را مدیون این افراد است.

سوزان کِین در کتاب قدرت سکوت نشان می‌دهد که تاکنون چقدر قدرت درونگرا‌ها دست‌کم گرفته شده و این موضوع چه مقدار به ضرر جوامع تمام می‌شود. او می‌گوید برونگرای ایده‌آل از قرن بیستم رواج یافته و تا عمق فرهنگ جامعه نفوذ کرده است. در کتاب، درونگرا‌های بسیار موفقی معرفی می‌شوند؛ از سخنران موفق و پرشوری که بعد از هر سخنرانی در تنهایی خود انرژیش را بازیابی می‌کند، تا فروشنده‌ی موفق و رکوردداری که به قدرت سؤال پرسیدن‌ها پی برده است.
نویسنده، ضمن تشریح وضعیت درونگرا‌ها در جامعه، شغل و کسب‌وکار، تربیت و آموزش، ورزش، روابط عاطفی و…، راهکار‌های مناسبی هم به درونگرا‌ها و هم برونگرا‌هایی که با آن‌ها در ارتباطند، ارائه می‌کند. کتاب قدرت سکوت با بیانی شیوا و جذاب، با ارائه‌ی نتایج آخرین تحقیقات و با نقل داستان‌های واقعی افراد زیادی، می‌تواند به خوبی دید جامعه و حتی دید خود افراد درونگرا را به درونگرایی تغییر دهد. قدرت سکوت پرفروش‌ترین کتاب نیویورک‌تایمز و آمازون در زمینه‌های خلاقیت و نبوغ، روانشناسی رفتاری، روابط بین فردی، مدیریت و کسب‌وکار شناخته شده است.
سوزان کین، نویسنده‌ی کتاب قدرت سکوت، مدت زمان و انرژی بسیاری را صرف نوشتن این اثر کرد. او در کتاب قدرت سکوت درونگرا‌های بسیار موفقی را معرفی کرده است؛ مانند یک سخنران که بعد از هر سخنرانی باید انرژی‌اش را در تنهایی خودش بازیابی کند؛ یا فروشنده‌ی موفقی که به قدرت سؤال پرسیدن، پی برده است؛ اما به چه دلیل آن‌ها را معرفی کرده؟ تقریبا در تمام جوامع دنیا، حتی برونگراترین جوامع، یک‌سوم افراد، درونگرا هستند. این به خودی خود مشکلی ندارد، اما مسئله‌ی اصلی اینجا است که همیشه، میزان قدرت و توانمندی افراد درونگرا، دست‌کم گرفته شده یا دیده نشده است.
بدیهی است که چنین چیزی به ضرر جامعه تمام می‌شود؛ بنابراین سوزان کین ضمن تشریح وضعیت درونگرا‌ها در جامعه، شغل، خانواده و روابط عاطفی و...، راهکار‌های مناسبی را ارائه داده است. این راهکار‌ها هم برای درونگرا‌ها مفید و مؤثر است و هم برای برونگرا‌هایی که با درونگرا‌ها در ارتباط هستند. او در کتاب قدرت سکوت با اشاره به آخرین دستاورد‌های علمی در این زمینه، دید جامعه و حتی دید خود درونگرا‌ها را به درونگرایی تغییر می‌دهد. اگر شما هم فردی درونگرا هستید که توانایی‌های‌تان را نمی‌بینید، کتاب قدرت سکوت را مطالعه کنید. راهکار‌های کتاب قدرت سکوت برای مدیران و افرادی که با طیف وسیعی از مردم در ارتباط هستند نیز، مفید است.

بخشی از کتاب

اوایل عصر روز یک دسامبر سال ۱۹۵۵ در مونتگومری آلاباما، یک اتوبوس عمومی در ایستگاه توقف می‌کند و خانمی چهل ساله به نام رزا پارکس، با لباسی موقر سوار آن می‌شود. این زن با وجود اینکه تمام روز در مغازه‌ی خیاطی تیره و تاریکی واقع در مجتمع تجاری مونتگومری، روی میز اتو خم شده بود، با قامت راست حرکت می‌کند. پاهایش متورم‌اند و شانه‌هایش درد می‌کنند. در نخستین ردیف از بخش افراد رنگین پوست می‌نشیند و همچنان که اتوبوس پر از مسافر می‌شود، به آرامی این صحنه را تماشا می‌کند. ناگهان راننده به او دستور می‌دهد جایش را به یک مسافر سفیدپوست بدهد. زن، تنها یک کلمه به زبان می‌آورد که به یکی از مهم‌ترین جرقه‌های اعتراض به حقوق مدنی قرن بیستم تبدیل می‌شود؛ کلمه‌ای که به آمریکا کمک می‌کند به موجودیت بهتری از خود دست پیدا کند. این کلمه «نه» است. راننده او را تهدید به دستگیری می‌کند. رزا پارکس می‌گوید: «همین کار را بکن.»
یک افسر پلیس سر می‌رسد و از رزا پارکس می‌پرسد که چرا از جایش بلند نمی‌شود؟ او به‌سادگی پاسخ می‌دهد: «چرا همه‌ی شما به ما زور می‌گویید؟» پلیس می‌گوید: «من نمی‌دانم، اما قانون، قانون است و شما اکنون بازداشتید.» عصر روز محاکمه‌ی این زن و محکومیت او به رفتار آشوبگرانه، انجمن بهبود ارتباط مونت‌گومری در کلیسای باپتیست واقع در خیابان هولت که فقیرترین بخش شهر است، تجمع می‌کند. پنج هزار نفر برای حمایت از عمل شجاعانه‌ی پارکس، گرد هم می‌آیند. آن‌ها به‌صورت فشرده در کلیسا جمع می‌شوند؛ تا اینکه دیگر تمام نیمکت‌ها پر می‌شوند. باقی افراد نیز با شکیبایی بیرون از کلیسا منتظر می‌مانند و از بلندگو‌ها گوش می‌دهند.
در آن زمان، مارتین لوترکینگ جوان، که رهبر جنبش حقوق مدنی سایه‌پوستان آمریکا بود، خطاب به جمعیت گفت: «زمانی فرا می‌رسد که مردم از لگدمال شدن زیر پا‌های آهنی ظلم و ستم به ستوه می‌آیند. زمانی می‌رسد که مردم دیگر از محروم شدن از آفتاب تابستان و ماندن در سرمای کشنده‌ی زمستان خسته می‌شوند». او شجاعت پارکس را تحسین می‌کند. پارکس بی آنکه چیزی بگوید می‌ایستد. حضور او به خودی خود کافی است تا جمعیت را به هیجان آورد. این انجمن، تحریم اتوبوس در سطح شهر را آغاز می‌کند که ۳۸۱ روز به طول می‌انجامد. مردم برای رفتن به محل کارشان مایل‌ها پیاده‌روی می‌کنند یا با غریبه‌ها همسفر می‌شوند. آن‌ها مسیر تاریخ آمریکا را تغییر می‌دهند.
رزا پارکس، یک زن سیاه‌پوست آمریکایی، آفریقایی تبار و از فعالان جنبش حقوق مدنی آمریکا بود که بعد‌ها توسط کنگره‌ی آمریکا به‌عنوان «مادر جنبش آزادی» و «بانوی اول جنبش حقوق مدنی» شناخته شد. من همیشه رزا پارکس را زنی بلند قامت، با خلق و خویی جسورانه تصور کرده بودم؛ کسی که به‌راحتی توانست درمقابل مسافران خشمگین یک اتوبوس بایستد.
اما وقتی پارکس در سال ۲۰۰۵ در سن ۹۲ سالگی از دنیا رفت، سیل آگهی‌های ترحیم از او به‌عنوان فردی ملایم، دلنشین و کوتاه قد یاد می‌کردند. آن‌ها می‌گفتند رزا پارکس «محجوب و خجالتی» بود، اما «دل و جرأتی همچون شیر» داشت. تمام آن نوشته‌ها مملو از عباراتی همچون فروتنی افراطی، آرامش و شکیبایی بودند. آرام و شکیبا چه معنایی دارند؟ این تعاریف به‌طور ضمنی مورد پرسش واقع می‌شدند؛ چطور می‌توان خجالتی و در عین حال شجاع بود؟
به نظر می‌رسید خود رزا پارکس نیز به این تناقض واقف بود، زیرا زندگینامه‌اش را قدرت آرام نام نهاد؛ عنوانی که ما را بر آن می‌دارد تا نگرش‌هایمان را زیر سؤال ببریم. چرا تصور می‌کنیم که انسان آرام، نمی‌تواند قوی باشد؟ آرام بودن چه قابلیت‌های دیگری دارد که ما به آن باور نداریم؟ زندگی‌های ما عمیقاً با شخصیت، جنسیت یا نژاد شکل گرفته‌اند. بنا به نظر یک دانشمند، تنها و مهم‌ترین بعد شخصیت یعنی «شمال و جنوب خلق و خو» جایی است که ما را در طیف درون‌گرا و برون‌گرا قرار می‌دهد.
جایگاه ما در این زنجیره، بر نحوه‌ی انتخاب دوستان و شریک زندگی، گفتگو، تجزیه و تحلیل تفاوت‌ها و ابراز عشق تأثیر می‌گذارد. این جایگاه بر مشاغلی که انتخاب می‌کنیم و موفقیت یا ناکامی ما در آن‌ها مؤثر است. همین جایگاه است که میزان تمایل ما را به ورزش، خیانت، فعالیت مداوم بدون استراحت، درس گرفتن از خطاهایمان، ریسک‌های مهم در بازار سهام، کامجوبی دیرهنگام، رهبر شایسته بودن و مطرح کردن پرسش «چه می‌شود اگر» رقم می‌زند. جایگاه ما در این طیف، بر خط سیر‌های مغزی، انتقال دهنده‌های عصبی و زوایای دور سیستم‌های عصبی ما منعکس می‌شود.
امروزه، درون‌گرایی و برون‌گرایی، جامع‌ترین موضوعات تحقیقاتی را در حوزه‌ی روانشناسی شخصیتی به خود اختصاص می‌دهند و حس کنجکاوی صد‌ها دانشمند را برمی‌انگیزند. این محققان به کمک فناوری، به کشف هیجان‌انگیزی دست یافته‌اند؛ اما آن‌ها بخشی از سنتی دیرین و داستانی هستند. شعرا و فلاسفه از ابتدای تاریخ، به درون‌گرا‌ها و برون‌گرا‌ها اندیشیده‌اند. هردو گونه‌ی شخصیتی در انجیل، نوشته‌های یونانی و نظرات اطبای رومی، مورد اشاره قرار گرفته‌اند. برخی روانشناسان سیر تکاملی، معتقدند تاریخ این دو گونه‌ی شخصیتی، حتی به زمانی دورتر باز‌می‌گردد.
قلمرو حیوانات نیز، به «درون‌گراها» و «برون‌گراها» اشاره دارد. از کرم میوه گرفته تا ماهی حلوا و میمون‌های رزوس. هم‌چون سایر زوج‌های مکمل مانند مردانگی و زنانگی، شرق و غرب، آزادی‌خواه و محافظه‌کار و... انسانیت نیز بدون هر دو سبک شخصیتی، غیر‌قابل شناخت و به‌طور وسیعی رو به زوال خواهد رفت.
مشارکت رزا پارکس و مارتین لوترکینگ را در نظر بگیرید. اگر یگ سخنور توانمند، از دادن صندلی خود در یک اتوبوس مجزاسازی شده امتناع می‌کرد، نمی‌توانست تأثیری همچون زنی فروتن داشته باشد که آشکارا ترجیح می‌داد ساکت و آرام باشد، اما بنا به ضرورت آن موقعیت، رفتار دیگری از خود بروز داد. همچنین چنانچه پارکس سعی می‌کرد بایستد و اعلام کند که رویایی دارد، امکان به هیجان آوردن یک جمعیت را نداشت. بااین‌حال، به کمک کینگ، دیگر لازم نبود در این راستا کاری انجام دهد.
امروزه ما پذیرای طیف بسیار محدودی از سبک‌های شخصیتی هستیم. به ما گفته‌اند برای عالی بودن باید جسور بوده و برای خوشحال بودن باید اجتماعی باشیم. ما خود را ملتی متشکل از برون گرا‌ها می‌دانیم؛ برون‌گرا به این معنا که نمی‌دانیم در واقع چه کسی هستیم. بنا به آمار‌های مختلف، یک سوم تا نیمی از آمریکایی‌ها، یا به عبارتی حداقل یک نفر از هر دو یا سه نفری که می‌شناسید، درون گرا هستند. با فرض بر اینکه ایالات متحده آمریکا در زمره‌ی برون‌گراترین ملت‌ها قرار دارد، این رقم باید دست‌کم به اندازه‌ی سایر بخش‌های جهان باشد. اگر خود شما یک درون‌گرا نیستید، حتما فرزندی درون‌گرا دارید، بر فردی درون‌گرا مدیریت می‌کنید، یا با یک درون‌گرا ازدواج کرده‌اید.
چنانچه این آمار شما را متعجب کرده، احتمالا به این دلیل است که بسیاری از افراد وانمود می‌کنند که برون‌گرا هستند. برخی درون راه‌های ناپیدا در زمین‌های بازی کشف نشده می‌مانند؛ همینطور در رختکن‌های دبیرستان و راهرو‌های شرکت‌های بزرگ. حتی برخی خودشان را گول می‌زنند تا زمانی‌که بعضی رخداد‌های زندگی همچون بیکاری، یا رسیدن یک ارثیه، به آن‌ها فراغتی می‌دهد تا زمان خود را آن‌گونه که می‌خواهند سپری کنند و برای ارزیابی سرشت‌های واقعی خود مجالی پیدا کنند.
کافی است موضوع این کتاب را با دوستان و آشنایانتان مطرح کنید تا متوجه شوید اغلب کسانی که فکرش را هم نمی‌کردید، درون‌گرا هستند. قابل درک است که بسیاری از درون گرا‌ها حتی از خودشان هم پنهان می‌شوند. ما با سازوکاری ارزشی زندگی می‌کنیم که من آن را برون گرای ایده‌آل نام‌گذاری می‌کنم؛ باوری رایج مبنی بر اینکه خویشتن ایده‌آل، فردی اجتماعی و پیشقدم در ایجاد ارتباط است. به‌علاوه اینکه با «مورد توجه قرار گرفتن» مشکلی ندارد، کهن الگوی برون گرا، عمل را به تفکر، ریسک‌پذیری را به محافظه‌کاری، و یقین را به تردید ترجیح می‌دهد. او طرفدار تصمیمات سریع است، حتی اگر ریسک اشتباه کردن وجود داشته باشد او به خوبی از عهده‌ی کار تیمی و فعالیت گروهی برمی‌آید.
ما معمولاً فکر می‌کنیم که به هر دو نوع شخصیت ارج می‌نهیم؛ اما در بسیاری از موارد تنها یک تیپ شخصیتی را تحسین می‌کنیم؛ تیپی که به‌راحتی «خودش را در جمع ابراز می‌کند». به‌طور حتم، به انزواطلب‌هایی که استعداد فناوری دارند و در خانه‌هایشان شرکت‌هایی تأسیس می‌کنند، اجازه می‌دهیم هر نوع تیپ شخصیتی که برایشان خوشایند است، داشته باشند؛ اما آن‌ها استثناء هستند نه قاعده، آستانه‌ی تحمل ما عمدتأ در حد کسانی است که ثروت افسانه‌ای دارند یا چنین چیزی را وعده می‌دهند.
درون‌گرایی، همراه‌با پسرعموهایش یعنی حساسیت، جدیت و کمرویی، اکنون یک تیپ شخصیتی درجه‌ی دو محسوب می‌شود که جایی بین ناامیدی و آسیب‌شناسی قرار گرفته است. درون‌گرا‌هایی که در دنیای برون‌گرا‌های ایده‌آل زندگی می‌کنند، همچون زنانی هستند که در دنیای مردان زندگی می‌کنند. آن‌ها به دلیل رفتاری که از ویژگی درونیشان برمی‌خیزد، دست‌کم گرفته می‌شوند. برون‌گرایی تا حد وسیعی سبک شخصیتی جذابی به شمار می‌رود، اما ما آن را به معیار ظالمانه‌ای تبدیل کرده‌ایم که اغلب احساس می‌کنیم باید با آن همنوا شویم.

درباره‌ی نویسنده و ناشر کتاب

سوزان کین در ۲۰ مارچ ۱۹۶۸ در آمریکا متولد شد. او نویسنده است و پیش از این به وکالت و مشاوره در زمینه‌ی گفتگو مشغول بود. کتاب او قدرت سکوت در نظرسنجی Good Readers به‌عنوان بهترین کتاب غیر داستانی برگزیده شد. کتاب «قدرت سکوت؛ قدرت درونگرا‌ها در جهانی که قادر نیست از سخن گفتن باز ایستد»، با عنوان کامل انگلیسی «Quiet: The Power of Introverts in a World That Can't Stop Talking» توسط انتشارات «Crown Publishing Group»، در سال ۲۰۱۲ منتشر شد. این کتاب با ترجمه‌ی ناهید سپهرپور و توسط انتشارات نوین به بازار عرضه شده است.
ارسال نظرات
انتشار نظرات حاوی توهین، افترا و نوشته شده با حروف (فینگلیش) ممکن نیست.
گزارش خطا
تازه ها