۲۶ خرداد ۱۳۹۸ - ۲۳:۵۷

کنترل افراطی عشق را نابود می‌کند

افراد کنترلگر هم خود در رنج هستند و هم عزیزان خود را متحمل رنج بسیار می‌کنند و آنچه تجربه نشان داده این است که کنترلگری جز به سردی و تلخی رابطه، راه به جایی نمی‌برد. فرد کنترلگر بر این باور است که با نظارت دقیق بر رفتار‌های همسر می‌تواند او را به انجام آنچه خود نمی‌خواهد مجبور کند و او را مطابق الگوی ذهنی خود شکل دهد تا بیشتر دوستش بدارد، اما نمی‌داند کنترلگری یک توهم است. چون ممکن است فردی مدتی این نظارت و کنترل شدید را بپذیرد و رفتار مورد نظر دیگری را انجام دهد، اما به محض آنکه این نظارت حذف شود، فرد به رفتار پیشین خود باز می‌گردد.
کد خبر: ۶۳۵۶
به گزارش تابناک جوان به نقل از روزنامه جوان، افراد کنترلگر به عنوان یک تیپ شخصیتی به یک یا چند باور خاص اعتقاد دارند و بر همین مبنا با دیگران تعامل می‌کنند. این باور‌ها را با هم مرور می‌کنیم: تمام اعمال، احساسات و رفتار‌های من وابسته به رفتار دیگران است، یعنی من مجبورم مطابق رفتار دیگران به آن‌ها واکنش نشان دهم. مثلاً، چون طرف مقابل توهین کرده من هم مجبورم توهین کنم.
 
کنترل افراطی عشق را نابود می‌کند
چون طرف مقابل بر سرم فریاد زده، من هم مجبورم بر سرش فریاد بزنم. من می‌توانم و اجازه دارم دیگران را مجبور به انجام کاری کنم که خودشان مایل به انجام آن کار نیستند. من وظیفه دارم که دیگران را مجبور به کاری که می‌خواهم کنم و می‌توانم برای این کار از هر ابزاری (انتقاد، توهین، تمسخر، اجبار، تهدید، تخریب شخصیت، ایجاد احساس گناه، پرخاشگری و...) استفاده کنم. موفقیت، خواسته و نیاز من مهم‌تر از شأن انسانی، کرامت و حرمت طرف مقابل من است. مثلاً فرد کنترلگر به خاطر رسیدن به خواسته خودش، از توهین و تحقیر کردن دیگران ابایی ندارد، چون باور دارد خواسته خودش مرجح است. حتی به قیمت زیر سؤال بردن شأن یک انسان کاری که می‌خواهد را انجام می‌دهد. مثل فردی که در جمع همسر یا فرزندش را مسخره می‌کند، چون دوست دارد تفریح کند. در این نوشته ما به بررسی این گونه شخصیتی می‌پردازیم. شاید من و شما هم هر چند نسبی، ناخواسته و نادانسته در این گروه قرار بگیریم، پس بهتر است با این موضوع آشنایی دقیق‌تری داشته باشیم تا با کنترلگری افراطی موجب تخریب روابط به ویژه رابطه با همسرمان نشویم.

۱- هفت رفتار مخرب کنترلگرایانه

دکتر ویلیام گلسر بنیانگذار تئوری انتخاب و واقعیت درمانی، برای درک بهتر رفتار‌های کنترلگرایانه که باعث تخریب صمیمیت بین افراد می‌شوند به هفت رفتار مخرب اشاره می‌کند که نماد کنترل بیرونی هستند. این رفتار‌ها همانقدر که در روابط ما شایع هستند، به همان میزان باعث تخریب رابطه و از بین رفتن صمیمیت بین افراد می‌شوند. به منظور ایجاد و حفظ روابط انسانی مورد نیازمان باید از انتخاب رفتار‌های مخرب زیر دست برداریم، چراکه ما را از هم دور و روابط مان را سرد و به مرور قطع می‌کند. این رفتار‌ها عبارتند از:

عیب جویی: عیب جویی کردن مخرب‌ترین رفتار است. چون کسی که عیب جویی می‌کند باور دارد آنچه خودش فکر می‌کند درست و آنچه دیگران فکر می‌کنند اشتباه است و او «باید» دیگران را عوض کند، در حالی که این رفتار با انتقاد سازنده متفاوت است.
سرزنش کردن: فرد سرزنشگر همیشه دیگران را مقصر می‌داند و خطاهایشان را مدام به آن‌ها گوشزد می‌کند. این افراد به راحتی می‌توانند از گفته‌های طرف مقابل و دانسته‌هایشان در مورد طرف مقابل علیه‌شان استفاده کنند.

تنبیه کردن: افراد تنبیه‌کننده به وسیله تنبیه عاطفی و جسمی دیگران را مجبور به انجام کاری که می‌خواهند می‌کنند. مثل خودداری از ابراز محبت و علاقه، بی‌توجهی به طرف مقابل، ترک محل زندگی، دوری کردن، قهر کردن، سکوت، سرسنگینی و...
شکوه و گلایه کردن: افراد همیشه شاکی از اینکه دیگری همان گونه که می‌خواهند نیست، مدام گله و شکایت دارند و این گلایه‌ها تلاشی است در جهت تغییر دیگری، نپذیرفتن دیدگاه‌ها، نظرات، رفتارها، سلایق طرف مقابل و...

غرغر کردن: افرادی هستند که مدام انتقادها، سرزنش‌ها، شکایات و خواسته‌هایشان را تکرار و تکرار می‌کنند و تا وقتی تغییر یا خواسته مورد نظرشان انجام نشود دست از غرغر کردن بر نمی‌دارند.

تهدید کردن: فرد تهدیدکننده از علاقه، توجه، احترام و حریم‌های دیگران سوء استفاده می‌کند و با تهدید آن‌ها را مجبور به انجام کاری می‌کند که خود می‌خواهد. مثل همسری که از علاقه همسرش اطمینان دارد و برای اینکه به خواسته‌اش برسد همسرش را تهدید به ترک می‌کند: اگر این کار را انجام ندهی من تو را ترک می‌کنم... رازهایت را به دیگران می‌گویم... آبرویت را در محل کارت می‌برم...

حق حساب و باج دادن: باج دادن تلاشی است برای وادار کردن طرف مقابل به انجام دادن یا ندادن کاری در ازای ارائه یک پیامد خوشایند که در زمان عادی حاضر به انجام آن نیستیم. مثلاً به فرزند خود می‌گوییم: «اگر تکالیفت را به موقع انجام دهی اجازه می‌دهم از تلفن همراه من استفاده کنی.»

البته اگر در روابط نامطلوب خود و دیگران دقت کنید، می‌بینید رفتار‌های تلخ دیگری مانند تحقیر کردن، تمسخر کردن، حرمت شکنی، توهین و فحاشی، مقایسه کردن، ایجاد احساس گناه در طرف مقابل و... نیز وجود دارد که باعث از بین رفتن حال خوب میان افراد می‌شود و در میان زوجین نیز زمینه را برای دوری و سردی عاطفی، نارضایتی زناشویی، در نهایت تخریب روابط و طلاق فراهم می‌کند.

۲- کمر به قتل رابطه‌ها بسته‌ایم

نتایج حاصل از پژوهش‌های روانشناسی به ما آموخته است ما برای رسیدن به احساس شعف و مطلوبیت زندگی به روابط مطلوبی نیاز داریم که امنیت و آرامش خاطر ما را در کنار ارضای نیاز‌های ژنتیکی‌مان به ما هدیه دهد. با بررسی طیف گسترده‌ای از مشکلات روانشناختی امروزه متوجه می‌شویم ریشه بسیاری از مشکلات ما نه در عدم کنترل و پیش‌بینی ناپذیری هستی، بلکه در بودن در روابطی است که خود یا دیگری یا هر دو با استفاده مداوم از رفتار‌های مخرب، ناخواسته و نادانسته کمر به قتل رضایت و رابطه بسته‌ایم.

من دیگری را مجبور به انجام کاری می‌کنم که خودش نمی‌خواهد. دیگری مرا مجبور به انجام کاری می‌کند که من نمی‌خواهم. من و دیگری هر دو یکدیگر را مجبور به انجام کاری می‌کنیم که نمی‌خواهیم و حالت آخر اینکه من خودم را مجبور به انجام کاری می‌کنم که نمی‌خواهم.

در بحث عدم شناخت و آگاهی ما از میزان اهمیت و تأثیرگذاری مطلوبیت رابطه بر سلامت روان و جسم همین بس که بیشتر مواقع وقتی در فرآیند زوج درمانی از زوجین می‌خواهیم رفتار‌های مخرب خود را شناسایی و برای حذف آن‌ها اقدام کنند، واقعاً نمی‌دانند چه رفتار مخربی دارند. آن‌ها معمولاً رفتار‌های خود را تلاشی برای بهبود رابطه‌شان می‌پندارند و بهبود رابطه از نظر آن‌ها یعنی رابطه همان طور پیش برود که آن‌ها دوست دارند و این محقق نمی‌شود جز از طریق تغییر رفتار، گفتار، پوشش و شخصیت طرف مقابل!

به این جملات دقت کنید: «انتقاد می‌کنم تا رفتار اشتباهش را بفهمد و مجدد تکرار نکند تا خودش را اصلاح کند!»، «اشتباهش را مدام به او یادآوری می‌کنم تا فراموش نکند چه کسی او را به این کسی که هست رسانده تا خودش را اصلاح کند!»، «تنبیه می‌کنم تا یاد بگیرد روی حرف بزرگ‌ترش حرف نزند! روی حرف من حرف نزند تا خودش را اصلاح کند!»، «قهر می‌کنم تا بفهمد اشتباهش را باید جبران کند تا یاد بگیرد مطابق میل من رفتار کند، تا خودش را اصلاح کند!»، «تهدید می‌کنم تا عمق فاجعه را درک کند، تا بفهمد چیزی برای از دست دادن ندارم، تا خودش را اصلاح کند!»، «غرغر می‌کنم تا بفهمد از شرایط ناراضی هستم، تا برای جلب رضایتم تلاش کند و خودش را اصلاح کند!»، «مقایسه می‌کنم تا بفهمد بهتر از او هم وجود دارد! تا خودش را اصلاح کند»، «باج می‌دهم تا رابطه را آنطور که می‌خواهم حفظ کنم تا همه چیز مطابق میل و خواست و اراده و حرف من پیش برود!»، «من موظفم اشتباهاتش را به او یادآوری کنم. چه کسی بهتر از من؟!»

معمولاً زوجینی که روابط‌شان برایشان مطلوبیت ماه‌ها و سال‌های اول آشنایی‌شان را ندارد یا تصمیم به جدایی دارند، وقتی برای مشاوره مراجعه می‌کنند، سهم بیشتری از اشتباهات و رفتار‌های تخریب کننده را در همسرشان شناسایی می‌کنند و هرکدام دیگری را مسئول از بین رفتن صمیمیت رابطه‌شان می‌دانند. دیگری مقصر است، چون خودش را اصلاح نکرده است. تقریباً همه ما دچار بیماری خود درست پنداری هستیم.

۳- برای نجات عنکبوت او را کشتم

باربارا دی آنجلیس روایت می‌کند: «چند شب پیش عنکبوتی را که گوشه اتاق خوابم تار تنیده بود دیدم. خیلی آرام حرکت می‌کرد. گویی مدت‌ها بود که آنجا گیر کرده بود و نمی‌توانست برای خودش غذایی پیدا کند. با لحنی آرام و مهربان به او گفتم نگران نباش کوچولو الان از اینجا نجاتت می‌دهم. یک دستمال کاغذی در دست گرفتم و سعی کردم به آرامی عنکبوت را بلند کنم تا در باغچه خانه‌مان بگذارمش، اما مطمئنم که آن عنکبوت بیچاره خیال کرد من می‌خواهم به او حمله کنم. چون فرار کرد و لابه‌لای تارهایش پنهان شد. به او گفتم قول می‌دهم به تو آسیبی نزنم. سپس سعی کردم او را بلند کنم. عنکبوت دوباره از دستم فرار کرد و با سرعت تمام مثل یک توپ جمع شد و سعی کرد لابه‌لای تارهایش پنهان شود. ناگهان متوجه شدم عنکبوت هیچ حرکتی نمی‌کند. از نزدیک به او نگاه کردم و دیدم آنقدر از خودش مقاومت نشان داد که خودش را کشته است. بسیار غمگین شدم. عنکبوت را بیرون بردم و داخل باغچه کنار یک بوته گل سرخ گذاشتم. به نرمی زیر لب زمزمه کردم من نمی‌خواستم به تو صدمه‌ای بزنم. می‌خواستم نجاتت بدهم. متأسفم که این را نفهمیدی.»

کنترل کردن و کنترلگری ابداً به معنی آن نیست که فرد کنترلگر از روی قصد و نیت و دشمنی، تمایل به آزار طرف مقابل دارد. در روابط نزدیک، همسر کنترلگر از آنجا که همسرش را دوست می‌دارد، بر این باور است که صلاح همسر خود را بهتر از خود او می‌داند و از نظر اخلاقی موظف است خطا‌های همسرش را به او ثابت کند و او را از اشتباه درآورد، بنابراین می‌کوشد تا او را مطابق آنچه میل و خواسته خودش است و آنچه صلاح می‌داند، تغییر دهد.

این کنترلگری را در قالب‌هایی متفاوت، اما آشنا می‌توان مشاهده کرد: همسری که اجازه تصمیم‌گیری شخصی به همسرش نمی‌دهد، فردی که خود را مسئول انتخاب دوستان و حدود روابط دوستانه و خانوادگی دیگری می‌داند، همسری که برای بهتر شدن رابطه و زندگی زناشویی‌اش دست به مقایسه همسرش با دیگران می‌زند، فردی که هر بار برای رسیدن به خواسته‌اش از شیوه قهر کردن، سرسنگینی و محروم کردن همسرش از روابط عاطفی استفاده می‌کند، کسی که مدام خطا‌های همسرش را گوشزد می‌کند، فردی که برای اینکه همسرش او را ترک نکند مدام به او احساس گناه تزریق می‌کند یا او را تحقیر می‌کند تا با تضعیف اعتماد به نفسش امکان تصمیم‌گیری را از او بگیرد... همسری که هفت رفتار مخرب، الگوی رفتاری‌اش را تشکیل می‌دهد... و به این ترتیب در این فرآیند عشق نابود می‌شود.

۴- بنزین بیشتر برای خاموش کردن آتش

آنچه مسلم است این که افراد کنترلگر هم خود در رنج هستند و هم عزیزان خود را متحمل رنج بسیار می‌کنند و آنچه تجربه نشان داده این است که کنترلگری جز به سردی و تلخی رابطه، راه به جایی نمی‌برد. فرد کنترلگر بر این باور است که با نظارت دقیق بر رفتار‌های همسر می‌تواند او را به انجام آنچه خود نمی‌خواهد مجبور کند و او را مطابق الگوی ذهنی خود شکل دهد تا بیشتر دوستش بدارد، اما نمی‌داند کنترلگری یک توهم است. چون ممکن است فردی مدتی این نظارت و کنترل شدید را بپذیرد و رفتار مورد نظر دیگری را انجام دهد، اما به محض آنکه این نظارت حذف شود، فرد به رفتار پیشین خود باز می‌گردد و در واقع باز می‌گردد به اصل خودش.

در حقیقت منشأ بسیاری از نزاع‌ها، مشاجرات و تعارضات در روابط زوجین، استفاده از روانشناسی کنترل بیرونی توسط یک یا هر دوی همسران است و آنچه باعث می‌شود کمی بعد از ازدواج، زوجین از یکدیگر دور شوند همین کنترلگری است. چون در روابط کنترلگرایانه، عشق مدت زیادی دوام نخواهد آورد. به عبارت دیگر این رفتار‌های مخرب نه تنها علت بسیاری از مشکلات هستند، بلکه زوجین از همین هفت رفتار برای رفع مشکلات به وجود آمده نیز استفاده می‌کنند. درست مثل اینکه با بنزین آتشی روشن کنید و برای خاموش کردنش، بنزین بیشتری روی آتش بریزید!

هر یک از زوجین خوب است بیاموزد بدون توجه به رفتار مخربی که همسرش دارد، برای برقراری رابطه‌ای صمیمانه و عاطفی خود بکوشد. از انتقاد و عیب جویی، سرزنش، شکایت، غرغر، تهدید، تنبیه و رشوه دادن برای رسیدن به خواسته‌هایش دست بردارد و به جای آن اگر یکدیگر را دوست می‌دارند، روشی مؤثر برای گفت‌وگو درباره مشکلات، مذاکره بر سر خواسته‌های متفاوتشان و پیدا کردن راه‌حلی که خواسته‌های هر دو را در برگیرد، پیدا کنند و همواره به یاد داشته باشند وقتی کنترلگری از یک در وارد شود، عشق، صمیمیت و محبت از در دیگر خارج می‌شود.

در رابطه مشترک، زمانی که نمی‌توانید بر سر اختلافات و خواسته‌های متفاوت‌تان مذاکره کنید، تنها چیزی که می‌توانید برای حل مشکل به آن متوسل شوید، عشق است. اگر یکدیگر را دوست بدارید و به هم عشق بورزید، خواه ناخواه یکی از شما از خواسته‌اش کوتاه خواهد آمد، اما اگر هیچ کدام به کوتاه آمدن تمایل نداشته باشید، آنچه میان شما جاری است، عشق نیست. اگر تسلیم شدن و کوتاه آمدن همیشه از سمت یک نفر باشد، عشق زیادی وجود نخواهد داشت. هرچه عشق و محبت طرفین نسبت به یکدیگر بیشتر باشد، به همان نسبت میزان کوتاه آمدن طرفین در موارد گوناگون برابر بوده و به ۵۰ - ۵۰ نزدیک می‌شود.

۵- جهان را کنترل کنیم یا خودمان را؟

هرکدام از ما ممکن است در برهه‌ای از زندگی‌مان به این موارد مبتلا شده و به دنبال این مشکلات و درگیری‌های ذهنی، افسردگی، اضطراب، خشم یا غم را تجربه و خود را قربانی اتفاقات و افراد مهم زندگی خود احساس کرده باشیم. این احساس قربانی شدن و مورد ظلم قرارگرفتن در ما این فکر را ایجاد می‌کند که هیچ کنترلی روی هیجان‌های منفی، اتفاقات و رویدادها، افراد و... نداریم و از آنجا که انسان ذاتاً در پی احساس کنترل داشتن و قابل پیش‌بینی ساختن جهان است، عدم کنترل هر لحظه حال روانی او را بدتر می‌کند. خبر بد آنکه تلاش نسل بشر برای کنترل کردن جهان و دیگران تاکنون ناکام مانده است و خبر خوش آن که ما انسان‌ها برای رسیدن به احساس رضایت و شادکامی در زندگی، نیازی به کنترل کردن جهان نداریم و بهترین راه آرامش و خوشبختی کنترل خویشتن است.
ارسال نظرات
انتشار نظرات حاوی توهین، افترا و نوشته شده با حروف (فینگلیش) ممکن نیست.
گزارش خطا
تازه ها