۰۷ فروردين ۱۳۹۸ - ۱۰:۳۶

غرب نگاهی به آینه بیاندازد و نقش خود را در تروریست پروری ببیند

بله، یک عنصر افراطی مشکل آفرین در درون جهان اسلام (وهابیت) وجود دارد، اما بازیگران غربی که عموما از جناح راست بوده‌اند، به ایدئولوژی وهابی کمک کرده‌اند که به زیان خود مسلمانان، به یک پدیده جهانی تبدیل شود.
کد خبر: ۲۹۳۸

حملات تروریستی کرایست چرچ به ما نشان داد که باید به افراط گرایی دست راستی و تهدیدی که متوجه آرمان همزیستی مسالمت آمیز اجتماعی در جامعه ای چند فرهنگی می کند توجه بیشتری کنیم . متاسفانه به دنبال این حادثه برخی از  دست راستی ترین تفسیرها، گناه تیراندازی کرایست چرچ را بر گردن قوانین مهاجرتی و خود اجتماعات مسلمانان انداخته اند.
اما چنین دیدگاه هایی مبتنی بر اطلاعات نادرستی هستند که در غرب از اسلام و تاریخ وجود دارد. کار من به عنوان یک دانشگاهی نیوزیلندی، با مسائل مرتبط با اسلام و چندفرهنگی گرایی سر و کار دارد. من درگذشته بارها گفته ام که وهابیت – شکل بینادگرایانه ای از اسلام سنی که عربستان  سعودی به آن عمل می کند – برخلاف برخی دیگر از مکاتب فکری اسلامی، با ارزش های دمکراتیک لیبرال سازگار نیست.
 در حالی که مسلمانان در غرب آماج حمله قرار دارند، درک و تمیز گذاشتن بین انواع متفاوت تفکرات اسلامی و نحوه واکنش غرب به آنها حائز اهمیت است. هرچند که در سطح جهانی با ستیزه جویی سنی افراطی مشکل وجود دارد، ولی واقعیت این است که این رویکرد پدیده ای اقلیتی در درون اسلام است و تهدید آن بیشتر متوجه خود مسلمانان درخاورمیانه است تا کشورهای غربی.

اسلام را نمی توان به یک ایده واحد تقلیل داد
مفسران دست راستی غالبا  نظراتی را در مورد اسلام و مسلمانان مطرح می کنند که با واقعیات انطباق ندارند. آنها با سیاه نمایی چهره مسلمانان اظهار می کنند که اسلام با ارزش های دمکراتیک ناهمساز است.
 اما اسلام را نمی توان به یک چهارچوب مذهبی واحد یا جهان بینی ساده سازی شده تقلیل داد. در طول قرن ها درباره رابطه بین ایمان و عقل و نقش سیاسی اسلام مباحث مذهبی پیچیده  ای وجود داشته است. این فرایند به شکل گیری مذهبی انجامیده که حاوی شعبه ها و مکاتب فکری متعددی است.
منتقدان اسلام معمولا به اشتباه اسلام را با وهابیت یکی می گیرند. وهابیت یک مکتب فکری از اسلام است که  با برداشتی غلط از متون اسلامی، اعمال خشونت نسبت به مسلمانان غیر وهابی و غیر مسلمانان را ترویج می کند.
در حالی که ریشه های فکری وهابیت را می توان تا فقیه قرن های 13 و 14 ابن تیمیه دنبال کرد، ولی تنها در اواسط قرن هجدهم بود که وهابیت به یک جنبش سیاسی به معنای واقعی تبدیل شد، یعنی زمانی که آل سعود با محمد بن عبدالوهاب ائتلافی مذهبی- سیاسی برقرار کرد. این ائتلاف هنوز هم بنیان پادشاهی امروزی عربستان سعودی را تشکیل می دهد.
 اگر در دوره معاصر و تقریبا به مدت یک قرن حمایت های مداوم غرب از پادشاهی عربستان سعودی نبود، احتمالا وهابیت یک پدیده تاریخی حاشیه ای در درون اسلام باقی می ماند.

معمولا خود مسلمانان قربانی افراط گرایی وهابی هستند
حرکت بعدی این چهره ها و مفسران دست راستی در غرب، معمولا اعلام این نظر است که وهابیت جوهره اسلام است و اینکه «مسلمانان میانه رو» صرفا از متون مقدس خود پیروی نمی کنند. آنها معمولا با توسل به برخی سوره های قران و روایت های تاریخی، در پی اثبات این هستند که پیامبر اسلام شخصیتی جنگ سالار بوده است.
آنها در این برداشت خود از اسلام به کلی این واقعیت را نادیده می گیرند که در درون اسلام قرن ها بر سر  بستر تاریخی، تفاسیر و حتی صحت این نوع برداشت ها از سوره های قرآن و متون اسلامی بحث و جدل وجود داشته است.
آنها در نظرات خود به دیگر متون و تاریخ اسلامی که  شفقت، عدالت و تکثرگرایی را ترویج می کنند هیچ گاه اشاره ای نمی کنند. در واقع جامعه اسلامی گسترده تر در بسیاری موارد نه تنها از نظر الهیاتی با تفسیر وهابیت از اسلام مخالف است، بلکه گاه خود قربانی افراط گرایی وهابی نیز بوده است.
بعلاوه این نگرش خصمانه و از نظر فکری فریب کارانه، نقش بسیار زیادی در گسترش انزجار از مسلمانان در غرب دارد.
افراط گرایی دست راستی تقویت کنده افراط گرایی اسلامی است
راست افراطی با یکی دانستن وهابیت و اسلام جریان اصلی، در حقیقت توان لازم را برای دشمن خود تامین و آن را تقویت می کند. بیزاری از مسلمانان و آزار و اذیت آنها در غرب، این خطر را دارد که برخی از آنان به سمت افکار و اعمال رادیکال سوق داده شوند. و تکرار این گزاره که اسلام با دمکراسی و حقوق بشر ناسازگار است، در واقع نشان می دهد که قرائت صحیح از اسلام، قرائت وهابیت است.
این امر برخورد تئوری های تمدنی را تقویت می کند که می گوید جهان بینی های غربی و اسلامی به شکل چنان بنیادینی با هم ناسازگارند که سرنوشتی جز نزاع دائمی ندارند.
از نظر تاریخی سیاست آفرینان دست راستی در برخی کشورهای غربی، با برقراری ائتلاف هایی با مدافعان این دکترین در مکان هایی چون عربستان سعودی و افغانستان، قدرت اقتصادی و نظامی ایدئولوگ های وهابیت را تقویت کرده اند. حتی اسرائیل (که معمولا دژی از ارزش های دمکراتیک در خاورمیانه قلمداد می شود) هم اکنون به دلیل هراس مشترکشان از ایران، در حال برقراری روابط دوستانه با پادشاهی وهابی است.
اجازه دهید به این نکته نیز اشاره کنم که اکثر قربانیان ایدئولوژی وهابی خود مسلمانان بوده و همچنان هستند. از  یورش وهابیون به کربلا در سال 1802 تا ظهور طالبان، القاعده و گروه دولت اسلامی، در خاورمیانه افراد بی گناه بسیاری که عمدتا مسلمان بوده اند، به خاطر وهابیت جان خود را از دست داده اند.

غرب باید درباره روایت خود از اسلام تجدید نظر کند
طبیعی است که باید خواستار درک دلایل عمیق تر و ریشه ای تر کشتار کرایست چرچ و نقش بالقوه  افراط گرایی اسلامی در آن شویم. اما مقصر اصلی فرقی نمی کند: کسانی که در غرب این ایده را ترویج می کنند که اسلام و ارزش های لیبرال دمکراسی با یکدیگر ناسازگارند.
آنها با یکی دانستن اسلام و ایدئولوژی وهابی - که غرب سال های متمادی به آن قدرت بخشیده است - به سیاه نمایی چهره مسلمانان پرداخته اند. بله،  یک عنصر افراطی مشکل آفرین در درون جهان اسلام (وهابیت) وجود دارد، اما بازیگران غربی که عموما از جناح راست  بوده اند، به ایدئولوژی وهابی کمک کرده اند که به زیان خود مسلمانان، به یک پدیده جهانی تبدیل شود.
به جای مقصر دانستن مهاجرت مسلمانان و افراط گرایان اسلامی در قضیه کشتار کرایست چرچ، زمان آن است که غرب نگاهی به آینه بیندازد و روایت ها و اعمال خود را در ارتباط با اسلام و جهان اسلام مورد ارزیابی مجدد قرار دهد.
منبع:فارس از yon.ir/1ApAi

 

ارسال نظرات
انتشار نظرات حاوی توهین، افترا و نوشته شده با حروف (فینگلیش) ممکن نیست.
گزارش خطا
تازه ها